در لابلاي اوراق اين سفرنامه گرانقدر و كم بديل، بارها به واقعنگريهايي محققانه، ملاحظاتي عالمانه و هشدارهايي دلسوزانه برميخوريم كه جملگي از وجدان بيدار، انساندوستي و وطنخواهي بيشايبه و احساس مسئوليت شايان تحسين نويسنده آن حكايت ميكند. در اينجا، مواردي از آنها را ذيل عنوانهاي چند، ميآوريم. باشد كه خوانندگان ارجمند – به ويژه آنان كه فرصت و يا حوصلة مطالعة تمام سفرنامه را ندارند – بتوانند بيشتر و بهتر، با انديشههاي والا و شخصيت استثنايي نويسنده آن – كه به راستي از مفاخر مسلم علمي و ملي ماست – آشنا شوند و دريابند كه گرامي سرزمين ما، در طول تاريخ پرفراز و نشيب خود، چه رادمردان سترگي را در دامان خود پرورده است.
اكنون اين شما و اين هم نمونههايي از عواطف سرشار ميهندوستانة نجمالدوله و ابراز نگرانيهاي به موردش از آشفتگي و نابسامانيهاي كشور و دغدغههايي كه به حق، درباره حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور، به دليل دخالتهاي بيگانگان، احساس ميكرده است.
1. ميراث فرهنگي گرانقدر ايران و ضرورت حفاظت از آن(11)
دربارة عظمت تخت جمشيد
... در ساعت 5 به غروب [مانده] سوار شده رفتيم به تختجمشيد. عجب بنايي است! حقير كه خود را قابل توصيف آن نميداند... آن قدر عرض ميكند كه چنين عالي بنايي امروز در هيچ مملكتي، از آثار قديم، باقي نيست. سزاوار اين است كه از هر گونه جواهر گرانبها عزيزترش بداريم. [متأسفانه] حال بيصاحب و بدون مستحفظ ساليان دراز است افتاده و فرنگيها ميآيند و آنچه ممكن [باشد] و بتوانند، ميكنند و ميشكنند و ميبرند و آنچه نتوانند از [فرط] حسادت و خبث ذات... دستي ميشكنند و ميريزند؛ چنانچه بسياري از مجسمه[هاي] جمشيد و ساير[ين] را شكسته [و يا] حك(12) كردهاند... (همان، صص 159-160)
معماري شگفتانگيز چهل ستون اصفهان
... امروز صبح... رفتيم... سقف شيرواني چهل ستون را تماشا كنيم و در حقيقت تعليم بگيريم. در طول 30 ذرع و عرض 20 ذرع شيرواني زده [و ستونهاي] حمال... به كار بردهاند كه انسان و هر مهندس مبهوت ميشود. [راستي] چه مردم بزرگي داشتهايم! مهندسين و علماي فرنگي زيادي ميآيند[و] به تماشاي اين سقف همه مبهوت ميشوند. آثار صنعت قديم ما از روي چنين ابنيه معلوم ميشود... (همان، ص 181)
بند امير و خدمات عضدالدوله
... حقيقتاً مرحوم عضدالدولة ديلمي كه از بزرگان روزگار بوده عجب مخارج گزافي نموده است براي سوار كردن آب به زمينهاي اطراف... 8 رشته سد ساختهاند هر كدام به فاصلة دو فرسخ از ديگري: اولي [داراي] 14 چشمه است و مابقي كوچكتر و اولي 22 طاحونه(13) و 22 قريه را مشروب ميكند و مجموع [آنها] 360 قريه را ... براي بناي سد اول زياد[ه] از يك صد هزار تومان مخارج شده! عجب همتي داشته! [چه] كارهاي عجيب نموده كه نميتوان در اينجا شرح داد... (همان، ص 158)
2. مظالم و تعديات بيشمار حاكمان و ديوانيان
ظلم و ستم بياندازة والي پشتكوه... دو نفر از طايفة قلاوند كه والي پشتكوه غارت[شان] نموده و 23 نفر [از آنها را] اسير برده، از آن جمع گريخته [و] آمدهاند به دادخواهي... حكايت ميكردند كه والي موازي(14) چهل هزار گوسفند و چهار هزار ماده گاو و سه هزار تومان نقد و شصت رأس ماديان و به قدر ده هزار تومان جل و پلاس از آنها غارت نموده... (همان، ص 28)
ايجاد پادگان براي وصول ماليات!
... پنجاه نفر سرباز و يك عراده توپ آنجا ساخلو گذاشتهاند براي وصول ماليات دشتستان از رعاياي برهنه در وسط مملكت... (همان، ص 135)
به بيگاري گرفتن مردم
... چند نفر تفنگچي بيسر و پا(15) آنجا (= در ميان كتل سر راه بوشهر به شيراز) ديدم كه نان بلوط ميخوردند. خيلي پريشان بودند [و] گريه ميكردند از [شدت] ظلم بعضي مباشرين. ميگفتند كه ما سي نفر، ساكن قريهاي در اين نزديكي هستيم. هر نفر مردي ده تومان سري(16) ميگيرند و از الاغ پنجهزار(17) و ماهي هشت هزار(18) مواجب داريم كه از بابت سالي ده تومان موضوع(19) ميشود. تتمه را دستي ميگيرند و تفنگچيگري مفت بايد بكنيم!... (همان، صص 140-141)
از هستي ساقط كردن مالكان و زارعان
... [در دالكي از توابع برازجان] نخيلات زياد [است] كه از رودخانة شور مشروب ميشود. ماليات آنها ابتدا 1200 دينار بوده از قرار اصله[اي] ده شاهي، بعد افزوده شده [به] يك صاحب قران و بعد دو صاحب قران. آن وقت، رعيت، ديگر طاقت تحمل نداشته؛ تمام نخيلات آنها را تصرف كردهاند. عمال ديوان و از قرار مميزي اجاره ميدهند به رعيت و گاه خود مالك اجاره ميكند: يا جزيي نفعي عايد او ميشود و يا بايد [مبلغي] دستي هم بدهد و گاه رعيت ديگر اجاره ميكند و صاحب اصلياش به كلي بيبهره و محروم ميماند... (همان، صص 134-135).
3. رشوهخواري و حيف و ميل اموال عمومي
سوءاستفاده و اخاذي در سربازخانهها
... امروز يكي از صاحبمنصبان افواج، محرمانه... ميگفت: غايب و متوفاي سرباز چندان نقلي نيست(20) عمدة مداخل راههاي بي شمار دارد: اول تغيير و تبديل و عوض گرفتن سرباز [كه] هر نفري اقلاً چهار تومان تفاوت معامله است و تغيير صاحب منصب سيصد الي چهارصد تومان! و اذن دادن به سرباز به كاسبي هر ماه هر نفر دو تومان است [كه] نقد ميدهد به اضافة جيره و هكذا(21)... (همان، ص 98)
چپاول بيتالمال
... حضرت قلي بيك نامي در حكومت حضرت ظلالسلطان، مبلغ هشتاد هزار تومان از ديوان گرفته براي بناي قورخانه و سربازخانه و غيره در خارك و بوشهر. پي ديوار، چينه با چند اطاق ساخته در بوشهر و مبلغ 18 هزارتومان به خرج دولت آورده و عليالحساب سربازخانه داير است.
مذكور بود(22) كه جناب سعدالملك اين سربازخانه را از ديوان بخرند به مبلغ دو هزار تومان! ديگر هم(23) دستي بگيرند و در كنار چهار برج سربازخانه تازهاي بسازند... (همان، ص 107)
و نيز در همين خصوص:
... ديگر، سربازخانة دولتي را [در بوشهر] ديدم كه به مبلغ هجده هزار تومان به خرج ديوان ساختهاند و تجار معتبر مثل حاج امين و حاجي علياكبر گفتند كه مثل آن را ما به دو هزار تومان توانيم ساخت... (همان، ص 114)
4. در معرض فروش گذاردن سرزمين ايران
قصد فروش خرمشهر به ثمن بخس
... ملك محمره را شنيدم از جناب نظامالسلطنه كه دولت ميخواستند به مبلغ يكصد هزار تومان بفروشند به حاجي آقا محمد معين، نصف نقد و نصف نسيه! اين ملك را نظر به اينكه مفتاح(24) ايران است نميتوان [برايش] قيمتي معين كرد؛ و با صرفنظر از اين نكته اقلاً ده كرور(25) قيمت دارد... (همان، ص 48)
تلاش انگليسيها براي خريد جزيره محله
... جزيرهالخضر يا جزيره محله...؛ هر كدام بشود يا هر دو، [را] انگليسيها بياندازه طالبند و اين دو جزيره مفتاح اصلي عربستان است. تا حال دو سه مرتبه اقدام نمودهاند در خصوص جزيره محله. حقير به حضور مبارك(26) حاضر بود در باغ دوشانتپه كه تلگرامي در اين خصوص از عربستان يا بوشهر رسيد كه به مبلغ سي هزار (تومان يا روپيه) حاجي آقا محمد معين يا ديگري خريداري ميكند. چاكر تفصيل(27) اين جزيره را عرض نمود و خيال مبارك را بازداشت از فروش. سابق هم اشاره به اين مطلب شده ممكن است به هزار لباس در آيند تا ببرند. بايد ملتفت بود كه از دست نرود!... (همان، ص 65)
فروش رامهرمز
... امروز فرماني از طهران آمد براي فروش اراضي عربستان و در خصوص رامهرمز باز شنيدهام كه ميخواهند بخرند به قيمت نازلي... (همان، ص 104)
پي نوشت ها :
11. عنوانها از نگارنده است.
12. كندهكاري، خطكشي.
13. آسياب.
14. معادل، برابر.
15. با سر و وضع محقر و لباس نامناسب.
16. ماليات سرانه.
17. منظور پنج هزار دينار – معادل پنج ريال – است.
18. منظور هشت هزار دينار – معادل هشت ريال – است.
19. كسر، تفريق.
20. درآمد آن چندان اهميتي ندارد.
21. غيره.
22. گفته شد.
23. علاوه بر آن.
24. كليد.
25. «... نزد ايرانيان معادل پانصد هزار است» (يادداشتهاي قزويني 213-216 به نقل از فرهنگ معين).
26. مراد ناصرالدين شاه قاجار است.
27. مشخصات مفصل.
برگرفته از: آينه ميراث، دوره جديد، سال ششم، شماره دوم، تابستان 1387 (پياپي 41)
منبع: www.dowran.ir
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}